چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا

ساخت وبلاگ
من توی این یک سال و خورده ای که گذشته؛ یک میکروسکوپ در آزمایشگاهم داشتم و هیچ وقت هم درست کار کردن باهاش را یاد نگرفته بودم بازرس های شرکت پیرمردهایی بودند که از میکروسکوپ می ترسیدند و تست هایش را نمی خواستند؛ و من جوان تنبلی بودم که از همان دوران ابتدایی، از کار کردن با چهار تا دانه عدسی واهمه داشتم[و خب لازم به ذکر است که تا وقت دانشگاه بیشتر از یک بار میکروسکوپ ندیده بودم، و در دانشگاه هم علاقه ای به یاد گرفتنش نداشتم و کلا نیازی هم نداشتیم]. حالا بخواهم یک مزیت از پایان نامه نوشتن بگویم این است که خیلی چیزها یاد گرفته ام کار کردن با میکروسکوپ یک طرف قضیه است وارد شدن به رشته هایی که تا حالا از آنها سر رشته نداشته ام یک طرف دیگر خواندن مقاله به صورت خیلی سریع و اینکه در عرض پنج دقیقه بفهمم قضیه اش از چه قرار است یک طرف دیگر و آخرین هنرم هم تحویل دادن یک مقاله در عرض یک روز :)) این آخری داستان زیاد دارد و بنده حوصله ی نوشتنم نیست و این ها. هدف از نوشتن این پست گرفتن قلنج دستم بود صرفا و هیچ نتیگه گیری علمی مذهبی اجتماعی هم نداشت :)) چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 21:15